سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم

شاعر : امیر عظیمی
نوع شعر : مدح
وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
قالب شعر : ترکیب بند

خوشست در خم این گیسوان اسیر شدن           به خـاکـبـوسی این شـاه سـربـزیـر شدن

خوشست خــادمی این ســرای را کردن           در این مـقــام گـدا بـودن و امـیــر شدن


خوشست خاک شدن زیر پای حضرتتان           زِ یُمن گـیـوۀ پر مـهـرتان عـبـیـر شدن

خوشست اینکه زِ طفلی به زیر سایه تان            گذار عـمـر نمودن، زِ عـشق پـیر شدن

شـمـا کـلام خـدایـیـد و در نــزول منـید

شـما مـحـمـدمـیـد و شـما رســول مـنـیـد

به نام عـشق، به نـام خـدا، به نام نـبـی           بـنـوش بـاده مـسـتـانـه ای ز جـام نـبی

بنوش باده که جبرییل می شود ایـنـبـار          همای اوج سـعـادت به روی بـام نـبــی

ببین زِ عرش به سمت حراست در تنزییل           صدای بـال مـلائک بـه احـتـرام نـبــی

صـدای بـال مـلک؛ نه صدای الله است           کـه آمـده بـرسـد مـحـضـر مـقـام نـبــی

رسیده است بگوید: بخوان بخوان قرآن

بخوان به نام خدایت بخوان محمد جـان

زبان خویش گـشـود و حـرا مـنــور شد           زبان گشود و به اذن خـدا پـیـمـبـر شــد

زبـان گـشـود و زمـان فـراق آخــر شـد           زبان گشود و لبش از وصال حق تر شد

زبان گشود به وحی و به خلق رهبر شد           زبـان گـشـود وَ مـکـه دمی مـعـطـر شد

زبان گشود به قـرآن، عدوش ابـتـر شد           چنان که گوش بتان از تـلاوتش کر شد

نـدا رسـیـد: بـه مـکـه خــدا وطـن دارد

بتان مـکـه، دگـر مـکـه بت شکن دارد

از این به بعـد رسـول خـداست این آقـا           از این به بعد خــدا حرف می زند با ما

از این به بعد صدای خداست می پیچـد           به گـوش خـلـق خـدا از لب ابـاالـزهـرا

از این به بعد خدا یک خداست ای کفّار           دگـر بـه دور بــریـزیـد آن خــداهــا را

از این به بعد شـغـالـنـد شیـرهای عرب           کـنـار یـار پـیـمـبـر، کـنـار شـیـر خــدا

عـلـی کـنــار نـبـی و نـبـی کـنـار عـلی

یگانه حامی وحی است ذوالـفـقـار علی

بگو رســول که در دل تـب خــدا داری           بگو که ابـر خـدایـی و وحـی می باری

بگو اگر به تو خورشید و مـاه را بدهند           ز وحی خواندن خود دست بر نمیداری

بـگـو که آمدی و بـاغـبـان عـشـق شدی           به خاک سینـۀ ما بـذر عـشق می کاری

تو آمدی که بگویی علی همان زهراست           تو آمـدی کـه بـگـویـی مـنـم علی، آری

تو آمدی که عـلـی را به ما نشان بدهی

امـام بعد خـودت را نـشـانـمـان بـدهــی

تو ساغر میِ حقیّ و عشق ناب، علیست           به خاک میکده سوگند، بوتراب، علیست

چه سرنوشت خوشی اینکه درهوای شما           شـونـد عـالـمـیــان ذرّه، آفـتـاب علیست

سوال: بعد شما جانشین تان چه کسی است؟           هـزار بـار بـپرسند اگر، جواب علیست

صدای کیست پس از تو که ناله زد: بابا           کسی که بسته به دستش عدو طناب علیست

صدای کیست که میگفت: ای امان بردند

میان کوچه عـلی را کـشان کشان بردند

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت که نوعی وهن است؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. تشبیه ائمه به می و شراب اصلا صحیح نیست



تو ساغر میِ حقی، شراب ناب، علیست           به خاک میکده سوگند، بوتراب، علیست